دلنوشته ها

جای امن دل نوشته ها

برای شعرم دنبال قافیه میگردم
هرچه می نویسم ، انگار که نه انگار 
جور در نمی آیند
شاید کلمات اعتصاب کرده اند !

راستی 
چرا این شعر لعنتی به ذهنم آمد؟!
انگار نمی دانست که این روزها
دیگر کسی سرزده هم به مهمانی نمی رود!

نمی دانم 
مانده ام
نفرین بر واژه ها بفرستم؟
یا شعرم را خط خطی کنم؟!

...

لغات را در پی هم جابجا مینمایم
ولی ...
نه !
نمیشود که نمیشود!

...

سراغ ادیب را که گرفتم 
هه ...
او هم از قلم دل کنده بود
در صفحه و پیج سیر میکرد

در پی موسیقی که رفتم
ای وای ...
دیدم دیگر ساز نمیخواهد
دیگر چیزی نیست که کوکش کنی

از همه نا امید نزد خدایم رفتم
رویش سوی دیگر بود
با همه قهر کرده بود و 
بسیار هم دلخور

...

آری شعرم قافیه ندارد
کلمات جور نیست

آرمان.ک.ر
 
 
نگاره: ‏برای شعرم دنبال قافیه میگردم
هرچه می نویسم ، انگار که نه انگار 
جور در نمی آیند
شاید کلمات اعتصاب کرده اند !

راستی 
چرا این شعر لعنتی به ذهنم آمد؟!
انگار نمی دانست که این روزها
دیگر کسی سرزده هم به مهمانی نمی رود!

نمی دانم 
مانده ام
نفرین بر واژه ها بفرستم؟
یا شعرم را خط خطی کنم؟!

...

لغات را در پی هم جابجا مینمایم
ولی ...
نه !
نمیشود که نمیشود!

...

سراغ ادیب را که گرفتم 
هه ...
او هم از قلم دل کنده بود
در صفحه و پیج سیر میکرد

در پی موسیقی که رفتم
ای وای ...
دیدم دیگر ساز نمیخواهد
دیگر چیزی نیست که کوکش کنی

از همه نا امید نزد خدایم رفتم
رویش سوی دیگر بود
با همه قهر کرده بود و 
بسیار هم دلخور

...

آری شعرم قافیه ندارد
کلمات جور نیست

آرمان.ک.ر‏
 
نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1392برچسب:,ساعت 1:5 توسط آرمان.ک.ر| |

از تو میشه تازه تر شد --- عاشق و شهره شهر شد

میشه حس اطلسی داشت --- با نبودت جون به سر شد

میشه سر زد به بیابون --- سالک و دیوونه تر شد

با نگاهی رو به ابرها --- به خدا نزدیک تر شد

از تو میشه گر گرفت و تابه سرحد جنون رفت --- صاف و ساده پرکشید و از ریا دلگیرتر شد

با شقایق زندگی کرد از بدی خونین جگر شد --- با تو بد رو حس نکرد و با زمان درگیرتر شد

میشه که پشت کرد به خورشید --- ولی باز پرنورتر شد

قصه مجنون نوشت و --- با صداقت همسفر شد

آرمان.ک.ر
 
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:,ساعت 21:6 توسط آرمان.ک.ر| |

اینچنین عشق به من میدادند
دست و پاهایم را، با زور میبستند
دهنم را نیز باز
دارو می ریختند

و چنین بود که عشق
نه ، لبریز نشد
حلقه در گوش نرفت
او دل انگیز نشد

هرچه رویا هم بود
مثل رو یا بود و رفت
کس حریف حکم
قاضی هیز نشد

...

دوست می داشتم، عشق
به دلم مهر می خورد
ای کاش در محکمه
اسمم عاشق می شد!

آرمان.ک.ر
اینچنین عشق به من میدادند
دست و پاهایم را، با زور میبستند
دهنم را نیز باز
دارو می ریختند

و چنین بود که عشق
نه ، لبریز نشد
حلقه در گوش نرفت
او دل انگیز نشد

هرچه رویا هم بود
مثل رو یا بود و رفت
کس حریف حکم
 قاضی هیز نشد

...

دوست می داشتم، عشق
به دلم مهر می خورد
ای کاش در محکمه
اسمم عاشق می شد!

آرمان.ک.ر
نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت 15:57 توسط آرمان.ک.ر| |

در اتاقم، من بودم 
گیلاس مشروبی 
و دود سیگار با بوی پیچیده 
و یک عالمه خیال

خیالی که تصویری گنگ در ذهنم داشت
سرتاسر خیالم را مرور میکنم
تصویر را همچنان تار میبینم
با دقت که مینگرم فراموشی برایم دست تکان میدهد

ناگهان چشمم کلاغهای شوم را می بیند
بی اختیار دستم بالا میرود
ولی نیمه راه که همراه فراموشی می روم
دوباره دلم برای همه چیز تنگ می شود

آرمان.ک.ر - تیر 92
نوشته شده در یک شنبه 9 تير 1392برچسب:,ساعت 1:5 توسط آرمان.ک.ر| |

خواب دیدی خیر باشه، کاری نداریم ----- مایی که جز دوری از تو هیچ راهی نداریم

خواب دیدی خیر باشه اینبار تو بازی نوبت ماست ----- حالا اون برگ برنده همیشه تو جیب ماست

خواب دیدی خیر باشه خوابت باطله ---- نظر ما سر جاشه ، کی گفته جات تو دله ؟

خواب دیدی خیر باشه، خواب تو کجه ----- برو که دور و زمونه با شما خیلی لجه

خواب دیدی خیر باشه، بابا ... عزیزم ساعت خواب ----- حالا رسم عوض شده ، دیگه گذشت اون تب و تاب

خواب دیدی خیر باشه حالا یه خواب بهتر ببین ----- دیگه بس کن ، دست بکش ، خواهشم من ، فقط همین

آرمان.ک.ر - اندیمشک. فروردین 87
نوشته شده در جمعه 31 خرداد 1392برچسب:,ساعت 20:51 توسط آرمان.ک.ر| |

درود به دوستان گلم

خواهشم از شما عزیزان اینه ، که ما رو از نظرات ارزشمندتون محروم نکنید .

 

                                                                                            سپاسگزارتون - آرمان

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 1:56 توسط آرمان.ک.ر| |

می نویسم که به یادت باشد --- من هم دوست تو را خواهم داشت، قد و اندازه تو
کاش می شد که بچینم بوسه ای --- از لب تازه تو

گفته بودم که رسیده نا کجا --- اسم و آوازه تو ؟!
مستی هر شبم از --- بوی خوش نافه تو
.
.
.
همه شب تا به سحرگاه به یادت بودم
شعر میگفتم و می پیمودم

مینوشنم به یادت شعر و افسانه تو --- جای قلبم در کوی و خانه تو
سرخوشم از شور و عشقت --- از می و باده تو

آرمان.ک.ر - 1386 - اندیمشک
نوشته شده در جمعه 3 خرداد 1392برچسب:,ساعت 12:4 توسط آرمان.ک.ر| |

درود

دوستانی که در زمینه موسیقی کار میکنند. خوشحال میشم ترانه هایم اگر قابل باشه روی آهنگاتون بشینه . برای همکاری می تونید تو نظر ها ، بهم اعلام کنید .

                                                                         

                                                                                           با سپاس - آرمان.ک.ر

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:5 توسط آرمان.ک.ر| |

تو شهر ما خبر میدن قاصدکها مهتاب و نور سر زده توی خونه ها
امروز دیگه مهمون مااند شاپرکها رفتند بیرون اون حیله ها و کلکها

راوی میگه خوش خبرند پروانه ها ماهی میگه آزار ندید گربه ما
غنچه میگه فاش نشده راز یاسها حالا دیگه پربار شده درخت ما

حالا دیگه خونه دارند بیچاره ها آخه دیگه از اینجا رفتند کینه ها
خیلی خوبه جایی ندارند غصه ها مهربونی جا گرفته توی دلها

...

همینجوری سیر میکردم توی رویا اینها هیچ ارزش نداره تو شهر ما
خیال نکن ته کشیده دنیای ما آره قشنگ میشد دیگه نبود بلا

کبوترها کی پر کشیدند به هوا پروانه ها شدند شکار کلاغها
تو شهر ما جا ندارند این واژه ها هست همه جا پر ز بدی و کینه ها

خوبی رو کی دیده میون کوچه ها حیف که هنوز سر میکنیم تو رویا ها
خیلی وقته منتظر ماان پریا شاید بازم بریم توی آرزوها

دی ماه 1377 - آرمان.ک.ر

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:54 توسط آرمان.ک.ر| |


بعضی به اشتباه ترانه را معادل شعر می دانند. حال آنکه شعر چه در قالب شعر کلاسیک و چه در قالب شعر آزاد یک اتفاق ادبی صرف است که احساسی را با کمک کلمات و خیال پردازی به خواننده منتقل می‌کند که در هر دو سبک کلاسیک و آزاد مقتضیات و قواعد خاص خود را دارد.اما ترانه سروده ای است که به هدف هم آغوش شدن با موسیقی نوشته می شود. این نوشته باید بتواند برای قالب موسیقایی مدّ نظر سراینده یا آنچه با هماهنگی آهنگساز تعیین می شود، کارکرد مناسبی داشته باشد. شعر می تواند به عنوان ترانه هم استفاده شود( مانند شعرهای حافظ در موسیقی سنتی) اما ترانه محدود به شعر نیست. در ترانه الزامی به رعایت پارامترهای شعری نیست و مهم این است که ترانه بتواند با موسیقی مورد نظر یک ترکیب دلنشین ایجاد کند. به این ترانه توجه کنید: گل گندم مال من/ هر چی که دارم مال تو-- یه وجب خاک مال من / هر چی می کارم مال تو یا این ترانه: باز ای الهه ناز/ با غم من بساز-- کاین غم جانگداز/ برود زبرم و ترانه‌های دیگری که ماندگار شده اند. خود متن ترانه از ارزشی ادبی متفاوت از شعر برخوردار است. ترانه راوی إحساس صرف ترانه سرا ولی شعر حاوی نتیجه گیری های عقلی شاعر است. ترانه‌ها به خصوص در کارهای جدید مانند رپ یا راک و کارهای مدرن دیگر حتی از اول تا آخر یک ترانه می تواند با تغییر ریتم و وزن همراه باشد یا حتی در مواقعی بدون وزن باشد و یا هر نوآوری که ترانه سرا و آهنگ ساز برایش در نظر بگیرند مهم این است که مجموعه کار یک اثرِ قابل قبول از آب در بیاید. به این ترانه توجه کنید (از محسن نامجو):

یک روز به شیدایی...در زلف تو آویزم خود را چو فرو ریزم...با خاک درآمیزم و گرنه من همان خاکم که هستم

یک روز سر زلف بلوندت چینم بهر دل مسکینم اینم...جگرم...اینم...اینم یک روز که باشم مست...لایعقل و ترد و سست یک روز ارس گردم...اطراف تو را گردم کشتی‌ی شوم جاری....از خاک برآرم تو...بر آب نشانم تو دور از همه بیزاری دریای خزر گردم...خواهی تو اگر جونم محصول هنر گردم...خواهی تو اگر جونم یک روز بصر گردم...یک روز نظر گردم پانصد سر سردرگم...ای وای

حبل المتین گیست...جمعاً به تو آویزیم لاتفرقو و اعتصموا واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا

این ترانه از تمام قواعد شعری کلاسیک گریزان است و سروده ای آهنگین است مناسب آنچه نامجو در نظر داشته اجرا کند. در مجموع باید گفت ترانه با وجود بهره بردن از زیبایی‌های ادبی باید در قالب موسیقایی ارزیابی گردد نه در قالب ادبی محض!! 

رشید کاکاوند معتقد است ترانه خوب ترانه‌ای است که

خودش را با شعر اشتباه نگیرد. در ترانه ۲ عامل مهم است که آن را از خلوت شاعرانه، شخصی و خاص شاعر ممتاز می‌کند. اول، موسیقی. یک ملودی با همه شاخصه‌هایی که کلام برای موسیقی باید داشته باشد، آوا‌های کلام، عبارت‌بندی‌های منطبق بر جمله‌های موسیقی، توجه به ظرفیت‌های قابل توجهی که واج‌ها و مصوت‌های بلند دارند، نحو و ساختار دستوری که در بستر موسیقی رسایی و سلامت خودش را از دست ندهد. دوم، مخاطب. در ترانه موضوع مهم برقراری سریع ارتباط با مخاطب است. در ترانه اگر لایه پنهان معنایی یا عنصر زیبایی‌شناسی ویژه‌ای هست پشت مفاهیم و زبان ساده قرار می‌گیرد که بعد با تکرار دریافت می‌شود. ولی با یک بار شنیدن معانی، روابط، جذابیت‌های موسیقایی و نیز تخیل کلام باید منتقل شود. پس در یک کلام یک ترانه خوب، هم چفت موسیقی مناسبش می‌شود و هم ارتباط سالم و موثری با مخاطب برقرار می‌کند. اندیشه، عاطفه، تخیل و بقیه عناصر شعری در حد متعادل و متناسب در یک ترانه خوب وجود دارند. هر موسیقی،ترانه خودش را می‌طلبد و این ترانه، خود را با ریتم و ملودی تطبیق می‌دهد.
 
 
نوشته شده در سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:28 توسط آرمان.ک.ر| |

دیگر باران را دوست ندارم
دیگر صدایش ترانه ام نیست
دیگر آرامم نمیکند
و نمناک نمیشوم

روزی که او رفت باران میبارید
صدای کلاغ بود
دنیا سیاه شد
و خدا یم نیز مرا نمیخواست

آری ، دیگر باران را دوست ندارم

آرمان.ک.ر

نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:29 توسط آرمان.ک.ر| |

با درود به دوستان گلم

خواهش میکنم مطالب و نظرات ارزشمندتون رو هم برامون بذارید.

از همه شما سپاسگزارم.

 

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 18:42 توسط آرمان.ک.ر| |

من و تو فرشته ها هم محکوم
توی دنیای سیاه پرنده ها هم محکوم
توی جنگل شیر حاکم محکوم
هممون به جرم اون نداشته هامون محکوم

قهرمان قصه هامون محکوم
تموم اسطوره هامون محکوم
شاعر و شعر ، همه نوشته هایش محکوم
همه نگفته ها ، راست دروغها محکوم

می و شادی حرام
وقت آزادی پر
زندگی نیز تعطیل
همه از عشق محروم، آری از عشق محروم

...

آرمان.ک.ر
 
 
نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 18:39 توسط آرمان.ک.ر| |

درود بر دوستان خوبم

از اینکه با وبلاگ خودتون همواره همراه هستید سپاسگزارم و بعضی از دوستان هم با نظرات محبت آمیزشون بسیار لطف داشتند و بزرگواری خودشون رو رسونده اند. خیلی مسرور میشم که با عضویت و گذاشتن دلنوشته های گرانبهاتون ما رو یاری کنید. منتظرتون هستم.

                                                                                                                   دوستدار شما آرمان.ک.ر

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:43 توسط آرمان.ک.ر| |

شعر نو گونه‌های جدید شعر پس از انقلاب صنعتی یا شعر معاصر که از اشعار قبل خود ساختاری متمایز دارد.

شعر نو فارسی عنوانی است در برابر شعر کهن فارسی از آنجا که در وزن عروضی و قالب از شعر کهن سنتی پیروی نمی‌کند را شعر نو می‌نامند.

چون شعر نیمایی کاربردی نو از وزن عروضی و قالبی بیسابقه ارائه کرده‌است و قبل از اشکال دیگر اشعار نوظهور نشو کرده‌است غالبا شعر نیمایی را با اصطلاح شعر نو برابر می‌دانند. در حالیکه برای کلیت شعرهای غیر سنتی معاصر نیز اصطلاح شعر نو به کار می‌رود.

در یک تقسیم بندی کلی به ترتیب شکل گیری انواع شعر نو را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

  • شعر نیمایی (که کاربردی نو از عروض سنتی همراه با قالبی خاص را دارد)
  • شعر بی وزن (که از کاربرد عروض سنتی و قالبهای آن بدور است)

شیوه‌های انتزاعی

گاه شعرهای بیناابین این دو سبک را شعر آزاد می‌نامند. از سویی شعر بی وزن را شعر منثور و یا سپید و یا حتی شعر آزاد نیز اطلاق می‌کتتد.

شیوه‌هایی با برداشتهای انتزاعی از شعر بی وزن مرسوم است که تعریف و مرزبندی شفاف علمی ندارد و شعر سپید، آزاد، حجم و موج و... خوانده می‌شود.

شعر نو فارسی با وانهادن قالب‌های شعر کلاسیک در قرن ۱۴هجری بوجود آمد. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر می‌دهد. نیما یوشیج را پدید آورنده این نوع شعر در ادبیات فارسی می‌دانند. شعر نو به لحاظ محتوا و جریان‌های اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و به لحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص، استفاده از قافیه در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به دو دسته اصلی تقسیم می‌کنند: شعر نیمایی و شعر سپید. شعر (فارسی) از روز آغازین خود و با توجه به چامه‌های در دست از چند هزار سال پیش تا کنون دارندهٔ قافیه و وزن عروضی بوده است و این نوع نوشته‌ها در واقع به اشتباه شعر نامیده شده اند.

این نگاه نو در نیز وجود داشته . پنج سال پیش از افسانه نیما استاد صدرالدین عینی مارش حریت را سروده که بر وزن افسانه است .

جریان‌های شعر نو فارسی

منبع : ویکی‌پدیا


اگر دست من بود
آسمان را ستاره باران میکردم
به زمین عشق می دادم
وزندگی را لبریز از بوسه میکردم

اگر دست من بود
اشکهایم را به کویر میپاشیدم
اطلسی را هدیه اش میکردم
تا لبخندش نمودار گردد

اگر دست من بود
سوغاتی همه شهرها محبت میشد
گرسنه ها سیر
وفقیرها نیز سقف داشتند

.
.
.

اما حالا دست من که نیست هیچ
خدا هم نمیخواهد
آری خدا با همه قهر کرده
اوهم نمیخواهد

آرمان.ک.ر
اگر دست من بود
آسمان را ستاره باران میکردم
به زمین عشق می دادم
وزندگی را لبریز از بوسه میکردم
اگر دست من بود
اشکهایم را به کویر میپاشیدم
اطلسی را هدیه اش میکردم
تا لبخندش نمودار گردد
اگر دست من بود
سوغاتی همه شهرها محبت میشد
گرسنه ها سیر
وفقیرها نیز سقف داشتند
.
.
.
اما حالا دست من که نیست هیچ
خدا هم نمیخواهد
آری خدا با همه قهر کرده
اوهم نمیخواهد
آرمان.ک.ر

نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:24 توسط آرمان.ک.ر| |

ترانه شادی یکی از زیباترین نوع موسیقی شعر باشد ولی ترانه خود زیر مجموعه ای از شعر است و همین ترانه سرایی است که به شعر اعتبار بخشیده است ترانه خود سبکی مستقل از دیگر سبک ها است و بهترین نوع از قالب های شعری است که با لحن موسیقایی طراوت و با زیبایی خاصی که دارد ابزاری برای بیان احساسات و اندیش های سیاسی و اجتماعی است و این نکته را نباید از نظر دور داشت که متاسفانه در چند سال اخیر موسیقی و شعر با ترکیب ترانه به انحراف کشیده شده است در گذشته موسیقی را براساس شعر می ساختند ولی امروزه این نکته حرفه ای و مهم برعکس شده است که جای بسی تاسف است چونکه رسالت خوانندگی که همان انتقال فرهنگ ها و اندیشه است به ترکستان می رود . اکثر مردم تفاوتی را بین شعر و ترانه قائل نمی شوند و در نتیجه تفاوتی هم میان شاعر و ترانه سرا قائل نمی شوند. ترانه در واقع ریشه در شعر دارد و یک سری از قوانین شعر را رعایت می کند ولی خود به تنهایی دارای تعریفی مشخص می باشد. ترانه همانند شعر دارای قافیه می باشد. دارای وزن می باشد. و از این حیث شباهت بسیاری به شعر دارد ولی تفاوت عمده شعر و ترانه این است که ترانه دارای یک پیوند درونی با موسیقی است. البته شاید از خود بپرسید که بر روی شعر هم می توان موسیقی گذاشت همانطور که تا کنون به روی شعر های بسیاری موسیقی گذاشته شده است. در پاسخ این پرسش باید گفت که عموما شعر هایی که به ترانه تبدیل شده اند ماندگار نشده اند.
از دیگر ویژگی های عمده ترانه باید به زبان ساده آن اشاره کرد. چون مخاطب ترانه عموم مردم هستند و ترانه سرا باید این را در نظر داشته باشد که شنوندگان ترانه طیف وسیعی از عامه مردم هستند و نه صرفا افراد علاقمند به ادبیات و شعر. و کار ترانه سرا آنجا مشکل تر می شود که با همین زبان ساده و قابل هضم برای عامه مردم ؛ مفاهیم ارزشمندی را به مخاطب منتقل کند. یکی دیگر از مواردی که ترانه سرا را مجبور به ساده نویسی می کند این است که چون ترانه بر روی موزیک و آهنگ قرار می گیرد و با صدای خواننده به گوش مردم می رسد ؛ در نتیجه تمام ذهن شنونده متوجه معنی ترانه نیست بلکه قسمتی از آن متوجه موزیک ترانه و قسمتی متوجه صدای خواننده می باشد. از دیگر نکاتی که در ترانه باید رعایت گردد استفاده از کلمات و زبان روز مردم است و دوری کردن از زبان کلاسیک. بطور مثال ما در مکالمات روزانه خود نمی گوییم : " ز ره رسیدی" بلکه می گوییم : "از راه رسیدی" پس باید در ترانه سرایی به این نکته توجه داشت که زبان و ادبیات فولکوریک ابزار ترانه سرا قرار گیرد. بر خلاف تصور اکثر مردم با توجه به نکاتی که گفتم ترانه سرایی از شعر سرودن مشکل تر است.

الف ) پیش از شیدا

مانند بسیاری از هنرها تاریخ دقیقی برای پیدایش ترانه (یعنی سرودن شعر بر پایه ی ملودی) و این که چه کسی نخستین ترانه را سروده است نمی توان یافت. پیشینه ی ترانه سرایی در زبان پارسی به متن های ساسانی باز می گردد و "خسروانی" هایی که به باربد منسوب است. وی موسیقی دان و بربت نواز دربار خسرو پرویز بوده است که شعرهایش را با ساز می نواخته و می خوانده است. از او در متن های ادبی بسیار یاد شده و ۳۰ لحن او در ادبیات کلاسیک پارسی معروف است . نمونه ی خسروانی زیر را به وی نسبت داده اند:

قیصر، ماه را ماند و خاقان خورشید                   که خواهد ماه پوشد که خواهد خورشید

در ادبیات پس از اسلام و با نفوذ ادبیات و عروض عرب، قالب ها و شکل های شعری آنان نیز به سرعت در میان ایرانیان رواج یافت. از این زمان تا دوره ی قاجاریه به صورت پراکنده به ترانه با تعبیرهای گوناگون اشاره شده است، مانند : حراره گویی که مقصود از حراره شعرهایی بوده است که توسط عامه ی مردم ساخته و خوانده می شده است. ترانه در متن های قدیمی عمومن به معنای رباعی به کار رفته است.

در هر صورت آن چه از این سال ها به دست ما رسیده،  ادبیات رسمی و قالب های کلاسیک است. این شعرها به همراه موسیقی بوده و به آواز خوانده می شده است، ولی شعرهایی که خارج از قالب های کلاسیک و تنها برای اجرای موسیقیایی سروده شده در دست نیست. تنها می توان به "فهلویات" اشاره کرد که در قالب دو بیتی، در بحر هزج و به زبان ها و لهجه های محلی توسط عامه سروده و همراه با ساز خوانده می شده است. قدیمی ترین نمونه های فهلویات ، دوبیتی های منسوب به بابا طاهر است.

 ب ) دوره ی نخست ( ١٢۵٠- ١٣١٩)

تعریفی که امروزه از ترانه و ترانه سرایی ارایه می شود، با علی اکبرخان شیرازی  متخلص به شیدا (١٢٢٢- ١٢٨۵ ش مدفون در ابن بابویه شهر ری) آغاز می شود. او بی شک و از نظر بسیاری، احیاگر هنر ترانه سرایی در دوره ی معاصر ایران است که با آگاهی  و تسلط بر ظرایف شعر و موسیقی به تصنیف سازی پرداخت و به آن وجه ادبی بخشید. قدیمی ترین تصنیف هایی که  امروزه به صورت کامل در اختیار داریم، از شیداست. تصنیف هایی چون: امشب شب مهتابه، بت چین ، دوش دوش، عقرب زلف کجت، شب وصل، سلسله ی موی دوست، در فکر تو بودم، صورتگر نقاش چین و . . .

تا پیش از شیدا، تصنیف دارای شکل ادبی و رسمی نبوده و دارای عبارت هایی گاه سخیف و مبتذل  بوده است و توسط خواننده های دوره گرد اجرا می شده است نمونه هایی از این ترانه ها در کتاب کوچه ی شاملو  گرد آمده است.

برای نمونه :

آلو آلو آلو آلو آلوچه 

قر ِ خوب خوب می خوای، بزن تو کوچه

آلو آلو آلوچه آلو

نومزد بازی خوبه پهلو به پهلو

و مانند آن.

و یا هجویه ایی که  مردم برای مظفر الدین شاه ساخته بودند با این آغاز:

آبجی مظفر اومده، بلگ ِ چغندر اومده.

عارف قزوینی در باره ی شیدا می گوید: "مرحوم میرزا علی اکبر شیدا تغییراتی در تصنیف داد و اغلب تصنیفاتش  دارای آهنگ دلنشین است، مختصر سه تاری هم می نواخت و تصنیف را اغلب نصف شب در راز و نیاز و تنهایی درست می کرد.".

ابوالقاسم عارف قزوینی (۵ ١٢٩- ١٣١٢ش) در این دوره با سرودن اشعار با هیجان ملی میهنی و اجرای آن ها در کنسرت هایش، محبوبیت فوق العاده ای در میان خاص و عام کسب کرد. تا آن روزگار شکل عرضه ی موسیقی عمومن مجالس بزمی بود. عارف برای نخستین بار اجرای کنسرت در ایران را بنیاد نهاد و موسیقی و ترانه را به عنوان هنری جدی، رسمی و تأثیرگذار به همگان شناساند. از عارف بیست و نه ترانه به یادگار مانده است که بیش تر آن ها بارها و بارها توسط خوانندگان متعدد اجرای مجدد شده است. چند تن از مشهورترین آن ها به شرح ذیل است:

آمان آمان (در دستگاه شور با مطلع : ای آمان از فراقت آمان � به مناسبت ورود فاتحان به تهران در سال ١٢٨۵ش ) افتخار آفاق (در سه گاه) از خون جوانان وطن لاله دمیده (در دشتی و به هنگام گشایش دوره ی دوم مجلس شورای ملی) ننگ آن خانه که مهمان ز در خان برود (در افشاری و به هنگام اولتیماتوم روسیه برای اخراج مورگان شوستر امریکایی از ایران)  از کفم رها شد قرار ِ دل (در افشاری) چه شورها (در شور و به مناسبت آگاهی از مقاصد ننگین عثمانی نسبت به آذربایجان) گریه کن (در دشتی و به مناسبت مرگ کلنل محمد تقی خان پسیان) بهار دلکش (در ابوعطا ) و . . .

از دیگر ترانه سرایان این دوره باید از امیر جاهد و ملک الشعرا بهار نام برد . امیرجاهد ( ١٢٧۴- ١٣۵۶) ترانه سازی با ذوق و توانا بود و بیش تر آثارش برای نخستین بار با صدای قمر و تار ارسلان درگاهی اجرا شده است. از ترانه های مشهور وی باید به: امان از این دل که داد (در سه گاه) در بهار امید (در افشاری) هزار دستان به چمن (در چهار گاه) و ملک الشعرا بهار از نخستین  شاعران مطرح زمان خویش است که به ترانه سرایی به صورت اصیل آن یعنی سرودن شعر بر پایه ی ملودی پرداخته و آثار ماندگاری نیز از خود به یادگار گذاشته است. مانند: مرغ سحر (در ماهور با آهنگ مرتضی خان نی داود ) ز من نگارم (در ماهور با آهنگ درویش خان)

در این دوره به جز ابداع کنسرت، شاهد نخستین نمونه های ضبط  آثار موسیقیایی هستیم که البته با توجه به کمبود امکانات در داخل کشور، بیش تر این صفحه ها در هند، لبنان و آلمان ضبط شده اند. 

 

ج ) دوره ی دوم ( ١٣١٩- ١٣۴٩ش)

با تأسیس رادیو در سال ١٣١٩ش و تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پس از شهریور بیست در کشور، موسیقی و پیرو آن ترانه سرایی رنگ و بویی دیگر می یابد. از این دوره رادیو به عنوان رسانه ای فراگیر که در دسترس همگان قرار دارد، به مهم ترین و تأثیر گذارترین جایگاه عرضه ی موسیقی آن سال ها و تعیین کننده ی ذائقه ی موسیقیایی جامعه بدل می شود و تا دهه های بعد این نقش را حفظ می کند. مهم ترین جریان های قابل بررسی موسیقی آن سال ها در رادیو و سینما شکل می گیرد  که البته در این میان رادیو رسانه ی مؤثرتری ست.

سال ١٣٣۵ش در رادیو به کوشش زنده یاد داود پیرنیا برنامه ی "گل های جاویدان" و پیرو آن در سال ها ی بعد برنامه های "گل های رنگارنگ" ، "برگ سبز" ، "یک شاخه گل" و "گل های صحرایی" شکل می گیرد . این برنامه ها به طور هفتگی و منظم تا سال ۵٧ ش پخش می شد که به اجرای موسیقی ایرانی اختصاص داشت و در دو بخش آواز و ترانه با دکلمه ی برگزیده از شعرهای کلاسیک پارسی همراه بود. مهم ترین و ماندگارترین آثار موسیقی ردیفی ( آواز و تصنیف ) سده ی معاصر در این برنامه ها اجرا شده است. برجسته ترین هنرمندان موسیقی معاصر در این برنامه ها همکاری داشته اند. از آن جمله اند:

آهنگ سازانی چون : روح اله خالقی ، مجید وفادار ، علی تجویدی ، مرتضی محجوبی ، مهدی خالدی ، پرویز یاحقی ، حبیب اله بدیعی ، جواد معروفی ، انوشیروان روحانی ، همایون خرم ، اسداله ملک ، عطا اله خرم و  . . .

خوانندگانی چون: دلکش ، مرضیه ، بنان ، محمودی خوانساری ، ایرج ، علی اکبر گلپایگانی ، الهه ، پوران ،  محمد رضا شجریان ، عبدالوهاب شهیدی و . . .

و البته ترانه سرایانی که به آنان  " ترانه سرایان کلاسیک " نیز گفته می شود هر چند تعدادی ترانه نیز از اینان می توان یافت که در این طیف قرار نمی گیرد. کسانی چون: رهی معیری ، معینی کرمانشاهی ، بیژن ترقی ، بهادر یگانه ، اسماعیل نواب صفا ، تورج نگهبان ، پرویز وکیلی و . . . از ویژگی های " ترانه سرایی کلاسیک " تقدم ملودی بر کلام است که عمومن زبانی رسمی با مختصات و زیبایی شناسی "سبک بازگشت" و عمومن همان مضمون ها ولی در قالب ترانه است. در هر صورت، این ترانه ها در آن سال ها محبوبیت و مقبولیتی فراوان داشتند و هنوز  هم در موسیقی ردیفی به جز کارهایی جسته و گریخته ، همان زبان و حتا فرم ملودی نویسی رواج دارد.

از سال ١٣٢٧ش صنعت سینمای ایران شکل حرفه ای به خود می گیرد و از سال های آغازین دهه ی ۳۰، آن چه که بعدها "فیلم فارسی" نامیده شد، پدید آمد و تا سال ها به عنوان تنها جریان سینمایی کشور به حیات خود ادامه داد و هنوز هم البته در قید حیات است.

یکی از نخستین فیلم های پر فروش سال ١٣٢٧ش فیلمی است از دکتر کوشان به نام : "توفان زندگی". این فیلم به ماجرای عشقی یکی از اعضای ارکستر سمفونیک تهران اختصاص دارد. ترانه های این فیلم را زنده یاد روح اله خالقی ساخته و تنظیم کرده و بنان نیز آن ها راخوانده است . بنان  "گوشه ی دیلمان" را نیز گویا برای نخستین بار در این فیلم  خوانده است. از یک سو موفقیت این فیلم و از سویی دیگر تقلید سینماگران آن سال ها از سینمای مصر و هند، سبب شد تا اجرای ترانه در متن فیلم به عنصری جدایی ناپذیر در "فیلم فارسی" تبدیل شود.

سال های آغازین این حرکت در دهه ی سی، با آثار هنرمندان برجسته آن سال ها همراه است. ولی کم کم  سر و کله ی نابلدها در موسیقی و آواز نیز پیدا می شود و ترانه در ورطه ای گرفتار می شود که سرانجام آن به " نی ناش ناش ناشم من " می رسد. این جریان را می توان " آهنگ فارسی" نامید و این ترانه ها تا سال ها تنها در سینما و احیانن در "صفحه فروشی ها " شنیده می شد. ولی از سال های میانی دهه ی پنجاه، رادیو و تلویزیون نیز به عرضه ی این آثار می پردازند. جعفر پورهاشمی از پیشروان این جریان،  فیلم نامه نویس و کارگردان بود که ترانه های فیلمش را نیز خودش می نوشت و می ساخت و پای کسانی چون: آفت و مهوش را به عالم خوانندگی در سینما باز کرد و این نوع خوانندگی، آهنگ سازی و ترانه سرایی هیچ گاه دست از سر موسیقی ایران بر نداشت. زیاده روی در این جریان تا بدانجا پیش رفت که در هر فیلم فارسی به هر بهانه ای و در بسیاری هنگام، بدون بهانه، قهرمان فیلم را به کاباره می کشاندند تا بیننده شاهد اجرای کامل آهنگی ضربی و رقص های همراه آن باشد. اهمیت این آهنگ ها به نوعی بود که عمومن پیش از ساخت فیلم با هماهنگی کارگردان و هنرپیشه های نقش اول، ساخته می شد. رد پای این سنت حتا در فیلم " قیصر" مسعود کیمیایی که خود پیشرو  موج نوی سینمای ایران است نیز به چشم می خورد.   

 

د ) دوره ی سوم ( ١٣۵٠-  ١٣۵٧ش)

هم زمان با موج سینمای ایران در اواخر دهه ی چهل، جریان تازه ای در ترانه سرایی ایران شکل گرفت که بعدها " ترانه سرایی نوین" نامیده شد. بسیاری ترانه ی "دو ماهی" شهیار قنبری را  آغازگر این جریان می دانند. ترانه ای با صدای گوگوش ، آهنگ بابک افشار و تنظیم واروژان با این آغاز:

ما دو تا ماهی بودیم     توی دریای کبود

خالی از اشکای شور   خالی از بود و نبود 

و . . .

این ترانه در زمستان سال ۴٩ نوشته و در بهار سال ۵۰  منتشر می شود و مورد استقبال مردم نیز قرار می گیرد (۱). خیلی زود ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز و بعدها کسانی چون زویا زاکاریان ، منصور تهرانی و . . .  به این جریان می پیوندند و به نوشتن آثاری می پردازند که از یک سو  مقبولیت و محبوبیت در میان عامه ی مردم  پیدا می کند و از سوی دیگر  وجه ی ادبی و رسمی  خود را دارند و  از این دوره می توان "ترانه" را به عنوان  " ژانری مستقل در ادبیات ایران " بررسی کرد.

بدین ترتیب "ترانه سرایی نوین" با تاخیری پنجاه ساله نسبت به شعر معاصر، از زیر سایه ی سنگین شعر کلاسیک رها می گردد و به عنوان عنصری پویا ( و نه تفننی ) در زندگی شهروند معاصر ایرانی زندگی خود را آغاز می کند. این جریان سبب شد تا نوع ترانه ی جدی در سینمای آن سال ها نیز مطرح شود و در این رهگذار بسیارند ترانه هایی که در ابعادی بالاتر و موثرتر از خود ِ فیلم به ماندگاری و محبوبیت رسیده اند.

به جز پیدایش ترانه نوین ، جریان های زیر را نیز در این دوره می توان مورد توجه قرار داد:

-  قدرت یافتن شرکت های تولید و پخش صفحه و کاست و تاثیر آن ها بر تولیدات موسیقیایی

-  افول رادیو از سویی و رواج تلویزیون و نقشی که تلویزیون از این دهه در شکل دهی ذائقه ی شنیداری و دیداری جامعه ایفا می کند.

-  رواج فرهنگ کاباره داری در این سال ها، که پای بسیاری از هنرمندان مطرح و صاحب نام موسیقی معاصر را به کاباره ها می کشاند و همچنین تقلید از موسیقی عربی در این نوع آهنگ ها.

 

ه ) دوره ی چهارم ( ١٣۵٧تا امروز )

این دوره را می توان دنباله ای از دوره ی سوم دانست ولی آن چه موجب این تفکیک می شود، رخ دادن انقلاب بهمن سال ۵٧ و پیامدهای آن در مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. جریان های مهم این دوره را می توان به شیوه ی زیر دسته بندی کرد:

جریان موسیقی ردیفی با رویکردی جدید نسبت به روند "برنامه ی گل ها"  ، تفاوت این رویکرد را می توان در صدا دهی ارکستر، نوع ملودی نویسی و اجرای آواز و کلام مشاهده کرد که حاصل کار دو گروه مهم موسیقی در فاصله ی  سال های ۵۵ - ۶٢ است:

الف)  گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی  (تأسیس در سال ۱۳۵۴)

ب)  گروه عارف به سرپرستی حسین علی زاده    (تأسیس در سال ۱۳۵۵)

نام این دو گروه حکایت ازبازگشت به سنت تصنیف سازی دوره ای اول ترانه سرایی، با خلاقیت هایی جدید، دارد.

-  از سال ١٣۶۰ تا ١٣٧۶ موسیقی پاپ و اساسن ترانه نویسی در داخل کشور تعطیل می شود و آن چه که مدیریت دولتی در عرصه ی فرهنگ به عنوان خوراک فرهنگی از طریق رادیو و تلویزیون به جامعه تزریق می کند، موسیقی ای است که عنوان  ترانه های "گل و بلبلی" را به خود گرفت. در دهه ی ۶۰ به جز سرودهای مناسبتی صدا و سیما تنها خواندن شعرهای کلاسیک و گاه نیز نیمایی مجاز بود و این آهنگ ها در تلویزیون همواره با منظره هایی از چشمه و جنگل و . . .  پخش می شد. صدا و سیما از سال های نخست دهه ی هفتاد با اندکی آسان گیری، دست به تولید آثار "گل و بلبلی" پاپ می زند، با ملودی و طرز خواندن و کلامی که در ذهن مخاطبان سابقه ی تاریخی ندارد.  مسئولان در این دوره اصرار دارند تا برای نمونه  "بهار  را صدا بزن" را به عنوان ترانه و موسیقی آرمانی به شنونده تحمیل کنند، ولی این جریان راه به جایی نبرد و نتیجه ای در بر نداشت جز انبوهی آثار ساخته شده ی دولتی که در بایگانی صدا و سیما ماندند و پیامدهایی که سپس از رهگذار این خلاء، گریبانگیر  موسیقی داخل کشور شد.

-  در اواخر دهه ی پنجاه با توجه به جو فرهنگی و سیاسی حاکم بر کشور، بسیاری از فعالان موسیقی به خارج از کشور مهاجرت کردند و برخی هم که به امید گشایشی در کشور مانده بودند، در اوایل دهه ی شصت تن به غربت دادند. در این میان عده ای نیز در کشور ماندند و اگر فعالیتی داشتند، در آن به تولید آثاری متفاوت با ساخته های پیشین خود پرداختند.

اجتماع ایرانیان در لوس آنجلس و پیرو  آن نیاز به خوراک موسیقیایی سبب گردید تا هنرمندان مهاجر در غربت به ادامه ی روند حرفه ای خود بپردازند که البته عمومن به ارزشمندی و قدرت تولیدهای پیشینشان در وطن نبود. اواسط ِ دهه ی شصت با ظهور ِ چهره هایی در موسیقی ِ خارج از کشور همراه بود که تنها خاطره ای دور از وطن داشتند و بسیاری زاده شده در  آن جا بودند و زبان مادریشان را نیز به سختی صحبت می کردند. در نتیجه ی این مساله و نوع چرخه ی اقتصادی این آثار در آن جا، موسیقی جدیدی به نام "موسیقی لوس آنجلسی" شکل گرفت که با توجه به تعطیلی بازار تولید داخلی، به محبوبیت و مقبولیت فراوانی دست یافت و هر آن چه در آن جا تولید شد، در ایران به عنوان " اسلوب زیبایی شناسی "در ذهن مخاطب جا خوش کرد و مدیران فرهنگی وطنی هنگامی به خود آمدند که دیگر دیر شده بود.

-  از سال  ۱۳۷۶چهره ی فرهنگی کشور تغییر کرد و اندکی گشوده شد و  تولید موسیقی پاپ در داخل از سر گرفته  شد. با توجه به رکود بیست ساله ی تولید موسیقی پاپ،  سال های آغازین این حرکت  منطقن با تولید آثاری آغاز گردید که ادامه دهنده ی جریان های منقطع بیست سال پیش بود. ولی رفته رفته بیش تر این آثار شکل مستقلی به خود گرفت.

با وجود تعطیلی بیست ساله ی آموزش در زمینه های آهنگ سازی، خوانندگی و ترانه سرایی و با وجود کمبود امکانات عرضه در رسانه های عمومی (نوع برخورد صدا و سیما با موسیقی پاپ) و اجرای کنسرت و همچنین اعمال ممیزی های سلیقه ای از سوی وزارت ارشاد،  اکنون شاهد آن هستیم که آثار  تولید شده در داخل کشور  به جز در مقوله هایی چون امکانات صدا برداری، از آثار تولید شده در خارج از کشور چیزی کم ندارند و باعث پیروی بسیاری از لوس آنجلس نشینان از این آثار نیز شده اند.

لازم به گفتن است که با آن که بیش از یک صد سال از عمر ترانه سرایی معاصر در ایران می گذرد، تازه در سال های اخیر است که نخستین گام ها در زمینه ی ارایه ی نظریه های تئوریک و تبیین معیارهای زیبایی شناختی ترانه سرایی برداشته شده است. از چند سال گذشته نیز بسیاری از خوانندگان و آهنگ سازان مطرح و به نام مقیم در خارج از کشور با ترانه سرایان ساکن داخلی همکاری داشته و دارند و این موضوع هر سال روند رو به رشدی را تجربه می کند و آثار تولید شده در داخل کشور جزو آثار پر فروش و قابل توجه در خارج نیز می گردند.

* * *

منابع :

سرگذشت موسیقی ایران، روح اله خالقی

نام نامه ی موسیقی ایران زمین، مهدی ستایشگر

فیلم شناخت سینمای ایران (جلدهای ١ تا ۴ )، غلام حیدری

 


نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:45 توسط آرمان.ک.ر| |

علف هرز نباش --- دنبال خودت بگرد
در پی معجزه و سحر نرو --- توبه کن از جرم مرد شب گرد

تا ته مرگ برو --- عشق را زمزمه کن
صورت خویش بشور --- رو به آن آینه کن

تا شب و روزی هست --- زندگی پابرجاست
قلب پاکی گر هست --- کوی دوستی آشناست

مرگ یک روزی گفت --- خانه ات نزدیک است
چشم باز کن و ببین --- کلبه مهر کجاست

آرمان . ک . ر – 26 تیرماه 87
علف هرز نباش --- دنبال خودت بگرد
در پی معجزه و سحر نرو --- توبه کن از جرم مرد شب گرد
تا ته مرگ برو --- عشق را زمزمه کن
صورت خویش بشور --- رو به آن آینه کن
تا شب و روزی هست --- زندگی پابرجاست
قلب پاکی گر هست --- کوی دوستی آشناست
مرگ یک روزی گفت --- خانه ات نزدیک است
چشم باز کن و ببین --- کلبه مهر کجاست
آرمان . ک . ر – 26 تیرماه 87

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 23:53 توسط آرمان.ک.ر| |

صدای جیرجیرک روی مغزم راه میرود
هرچه میبینم و میشنوم مرا میازارد

ببین چه شده که جغد توی قصه های مادربزرگ
جای گنجشکک اشی مشی را گرفته

دیگر به قارقار کلاغ
عادت کرده ام

آن شمعدانی باغچه، که خیلی دوستش داشتم را اکنون خشکیده میبینم
و زیبایی حیاط خانه مان شده چند بوته علف

ببین در حیاط چه خبر است
ماهیهای حوض گربه ملوس را فراری داده اند

درخت که روزی سایه بان بود
حالا فقط میخواهد به خانه همسایه سرک بکشد

.
.
.

دیگر چه بنویسم، شعرم ته کشیده و کلمه هایش تمام شده
نمیدانم چه بنویسم، جه بگویم

...

باور کن نمیدانم ، نمیدانم

آرمان.ک.ر - تهران - اسفند 91
صدای جیرجیرک روی مغزم راه میرود
هرچه میبینم و میشنوم مرا میازارد
ببین چه شده که جغد توی قصه های مادربزرگ
جای گنجشکک اشی مشی را گرفته
دیگر به قاقار کلاغ
عادت کرده ام
آن شمعدانی باغچه، که خیلی دوستش داشتم را اکنون خشکیده میبینم
و زیبایی حیاط خانه مان شده چند بوته علف
ببین در حیاط چه خبر است
ماهیهای حوض گربه ملوس را فراری داده اند
درخت که روزی سایه بان بود
حالا فقط میخواهد به خانه همسایه سرک بکشد
.
.
.
دیگر چه بنویسم، شعرم ته کشیده و کلمه هایش تمام شده
نمیدانم چه بنویسم، جه بگویم
...
باور کن نمیدانم ، نمیدانم
آرمان.ک.ر - تهران - اسفند 91

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 23:35 توسط آرمان.ک.ر| |

می نویسم بپذیری من را
دست سردم بفشاری و در آغوش بگیری تن را

می نویسم که دگر غصه برایم نخوری
دوستم داشته باشی و دلم را ببری


می سرایم شعری، که تو را بال دهد
و تو هم اوج بگیری و غزلخوان باشی

آرزویم این است
در تمام عمر خندان باشی

می سرایم که نگویی دل تو با من نیست
نه زمان برگشته ، وقت عاشق شدن و بودن نیست


ناله سرمی دهم اینبار، ناله و آوازی
که دل سنگ بسوزد، عشق شاکی باشد

چهچهی از ته دل
برسد تا خورشید، تا تمام عمر کافی باشد


فروردین 87 - آرمان.ک.ر

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:1 توسط آرمان.ک.ر| |

تو نیز دوستم داشته باش
حتی بسیار ناچیزتر از آنچه که در رویا می پروراندم
آنقدر که بدانم در تاریکی اکنونم
کورسویی از امید هست
آنقدر که
جوابی هرچند کم برای مانده های ذهنم بگیرم

تو نیز دوستم داشته باش
وقتی حسش کنم ، تب که نه
نگاهم بکنی
هزار بار برایت خواهم مرد

زیاد نمیخواهمش
تنها گهگاهی قدر یک بوسه

همین برایم کافیست که چشمانت به من بگوید
حتی از فرسنگها دورتر و دورتر

کافیست بدانم دوستم داری
حتی برای لحظه ای کوتاه
کافیست بدانم
...

آرمان .ک.ر

نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 18:4 توسط آرمان.ک.ر| |

درود به همه دوستان گلم

هدف این وبلاگ، ایجاد محیطی برای طرح و گذاشتن دلنوشته هاتون در قالب شعر و ترانه است. دوستان خوب من میتونند حتی اشعارشون در قالب ترانه رو بذارند شاید بتونیم سکویی برای مطرح شدن بیشتر دلنوشته هاتون باشیم.

                                                                                                                                   

                                                                                                            با سپاس از همراهی شما خوبان

نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 17:46 توسط آرمان.ک.ر| |


Power By: LoxBlog.Com