دلنوشته ها
جای امن دل نوشته ها
درود به دوستان گلم خواهشم از شما عزیزان اینه ، که ما رو از نظرات ارزشمندتون محروم نکنید . سپاسگزارتون - آرمان درود دوستانی که در زمینه موسیقی کار میکنند. خوشحال میشم ترانه هایم اگر قابل باشه روی آهنگاتون بشینه . برای همکاری می تونید تو نظر ها ، بهم اعلام کنید . با سپاس - آرمان.ک.ر
تو شهر ما خبر میدن قاصدکها مهتاب و نور سر زده توی خونه ها بعضی به اشتباه ترانه را معادل شعر می دانند. حال آنکه شعر چه در قالب شعر کلاسیک و چه در قالب شعر آزاد یک اتفاق ادبی صرف است که احساسی را با کمک کلمات و خیال پردازی به خواننده منتقل میکند که در هر دو سبک کلاسیک و آزاد مقتضیات و قواعد خاص خود را دارد.اما ترانه سروده ای است که به هدف هم آغوش شدن با موسیقی نوشته می شود. این نوشته باید بتواند برای قالب موسیقایی مدّ نظر سراینده یا آنچه با هماهنگی آهنگساز تعیین می شود، کارکرد مناسبی داشته باشد. شعر می تواند به عنوان ترانه هم استفاده شود( مانند شعرهای حافظ در موسیقی سنتی) اما ترانه محدود به شعر نیست. در ترانه الزامی به رعایت پارامترهای شعری نیست و مهم این است که ترانه بتواند با موسیقی مورد نظر یک ترکیب دلنشین ایجاد کند. به این ترانه توجه کنید: گل گندم مال من/ هر چی که دارم مال تو-- یه وجب خاک مال من / هر چی می کارم مال تو یا این ترانه: باز ای الهه ناز/ با غم من بساز-- کاین غم جانگداز/ برود زبرم و ترانههای دیگری که ماندگار شده اند. خود متن ترانه از ارزشی ادبی متفاوت از شعر برخوردار است. ترانه راوی إحساس صرف ترانه سرا ولی شعر حاوی نتیجه گیری های عقلی شاعر است. ترانهها به خصوص در کارهای جدید مانند رپ یا راک و کارهای مدرن دیگر حتی از اول تا آخر یک ترانه می تواند با تغییر ریتم و وزن همراه باشد یا حتی در مواقعی بدون وزن باشد و یا هر نوآوری که ترانه سرا و آهنگ ساز برایش در نظر بگیرند مهم این است که مجموعه کار یک اثرِ قابل قبول از آب در بیاید. به این ترانه توجه کنید (از محسن نامجو): یک روز به شیدایی...در زلف تو آویزم خود را چو فرو ریزم...با خاک درآمیزم و گرنه من همان خاکم که هستم یک روز سر زلف بلوندت چینم بهر دل مسکینم اینم...جگرم...اینم...اینم یک روز که باشم مست...لایعقل و ترد و سست یک روز ارس گردم...اطراف تو را گردم کشتیی شوم جاری....از خاک برآرم تو...بر آب نشانم تو دور از همه بیزاری دریای خزر گردم...خواهی تو اگر جونم محصول هنر گردم...خواهی تو اگر جونم یک روز بصر گردم...یک روز نظر گردم پانصد سر سردرگم...ای وای حبل المتین گیست...جمعاً به تو آویزیم لاتفرقو و اعتصموا واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا این ترانه از تمام قواعد شعری کلاسیک گریزان است و سروده ای آهنگین است مناسب آنچه نامجو در نظر داشته اجرا کند. در مجموع باید گفت ترانه با وجود بهره بردن از زیباییهای ادبی باید در قالب موسیقایی ارزیابی گردد نه در قالب ادبی محض!! رشید کاکاوند معتقد است ترانه خوب ترانهای است که
هرچه می نویسم ، انگار که نه انگار
جور در نمی آیند
شاید کلمات اعتصاب کرده اند !
راستی
چرا این شعر لعنتی به ذهنم آمد؟!
انگار نمی دانست که این روزها
دیگر کسی سرزده هم به مهمانی نمی رود!
نمی دانم
مانده ام
نفرین بر واژه ها بفرستم؟
یا شعرم را خط خطی کنم؟!
...
لغات را در پی هم جابجا مینمایم
ولی ...
نه !
نمیشود که نمیشود!
...
سراغ ادیب را که گرفتم
هه ...
او هم از قلم دل کنده بود
در صفحه و پیج سیر میکرد
در پی موسیقی که رفتم
ای وای ...
دیدم دیگر ساز نمیخواهد
دیگر چیزی نیست که کوکش کنی
از همه نا امید نزد خدایم رفتم
رویش سوی دیگر بود
با همه قهر کرده بود و
بسیار هم دلخور
...
آری شعرم قافیه ندارد
کلمات جور نیست
آرمان.ک.ر
میشه حس اطلسی داشت --- با نبودت جون به سر شد
میشه سر زد به بیابون --- سالک و دیوونه تر شد
با نگاهی رو به ابرها --- به خدا نزدیک تر شد
از تو میشه گر گرفت و تابه سرحد جنون رفت --- صاف و ساده پرکشید و از ریا دلگیرتر شد
با شقایق زندگی کرد از بدی خونین جگر شد --- با تو بد رو حس نکرد و با زمان درگیرتر شد
میشه که پشت کرد به خورشید --- ولی باز پرنورتر شد
قصه مجنون نوشت و --- با صداقت همسفر شد
آرمان.ک.ر
دست و پاهایم را، با زور میبستند
دهنم را نیز باز
دارو می ریختند
و چنین بود که عشق
نه ، لبریز نشد
حلقه در گوش نرفت
او دل انگیز نشد
هرچه رویا هم بود
مثل رو یا بود و رفت
کس حریف حکم
قاضی هیز نشد
...
دوست می داشتم، عشق
به دلم مهر می خورد
ای کاش در محکمه
اسمم عاشق می شد!
آرمان.ک.ر
گیلاس مشروبی
و دود سیگار با بوی پیچیده
و یک عالمه خیال
خیالی که تصویری گنگ در ذهنم داشت
سرتاسر خیالم را مرور میکنم
تصویر را همچنان تار میبینم
با دقت که مینگرم فراموشی برایم دست تکان میدهد
ناگهان چشمم کلاغهای شوم را می بیند
بی اختیار دستم بالا میرود
ولی نیمه راه که همراه فراموشی می روم
دوباره دلم برای همه چیز تنگ می شود
آرمان.ک.ر - تیر 92
خواب دیدی خیر باشه اینبار تو بازی نوبت ماست ----- حالا اون برگ برنده همیشه تو جیب ماست
خواب دیدی خیر باشه خوابت باطله ---- نظر ما سر جاشه ، کی گفته جات تو دله ؟
خواب دیدی خیر باشه، خواب تو کجه ----- برو که دور و زمونه با شما خیلی لجه
خواب دیدی خیر باشه، بابا ... عزیزم ساعت خواب ----- حالا رسم عوض شده ، دیگه گذشت اون تب و تاب
خواب دیدی خیر باشه حالا یه خواب بهتر ببین ----- دیگه بس کن ، دست بکش ، خواهشم من ، فقط همین
آرمان.ک.ر - اندیمشک. فروردین 87
امروز دیگه مهمون مااند شاپرکها رفتند بیرون اون حیله ها و کلکها
راوی میگه خوش خبرند پروانه ها ماهی میگه آزار ندید گربه ما
غنچه میگه فاش نشده راز یاسها حالا دیگه پربار شده درخت ما
حالا دیگه خونه دارند بیچاره ها آخه دیگه از اینجا رفتند کینه ها
خیلی خوبه جایی ندارند غصه ها مهربونی جا گرفته توی دلها
...
همینجوری سیر میکردم توی رویا اینها هیچ ارزش نداره تو شهر ما
خیال نکن ته کشیده دنیای ما آره قشنگ میشد دیگه نبود بلا
کبوترها کی پر کشیدند به هوا پروانه ها شدند شکار کلاغها
تو شهر ما جا ندارند این واژه ها هست همه جا پر ز بدی و کینه ها
خوبی رو کی دیده میون کوچه ها حیف که هنوز سر میکنیم تو رویا ها
خیلی وقته منتظر ماان پریا شاید بازم بریم توی آرزوها
دی ماه 1377 - آرمان.ک.ر
Power By:
LoxBlog.Com |